جلالتمآب محمد اشرف غنی رئیس حکومت وحدت ملی سلام بر شما!
از جایگاه یک شهروند به شما پیشنهاد میکنم برغم تمام درهم پیچیدگی و بوروکراسی در اداره دولت و تراکم انبوه مشاورین در ریاست جمهوری و اجرائیه، ضرورت مبرم ایجاب امر مهم دیگر را در کشور می کند که شخص صادق و امینی بعنوان مشاور راستی استخدام شود. از اینکه کمبود بودجه و سرمایهی انسانی در زمینه شدیدا احساس میشود نهمیگویم وزارت راستی تاسیس شود، اما حد اقل میشود فردی امینی را یافت و عنوان مشاوریت راستی را به او سپرد، از این طریق کنشها و واکنشهای تمام ارگانهای دولتی را و بخصوص در شرایط جنگی ارگانهای امنیتی را زیر نظر گرفت و راست را از دروغ تفکیک کرد.
جناب رئیس جمهور! این نامه من تئوری نیست که پشتیبانی تئوریک و مستدل داشته باشد این بیان احساس شخصی من است که متاثر از وضعیت موجود اجتماع ما است. بطور نمونه شهر غزنی هدف حمله دشمن قرار میگیرد، سرمایههای عامه و خصوصی نابود میشود، تلفات انسانی به اوج میرسد آنگاه سخنگویان شما و شرمآورتر از آن رئوس سکتور امنیتی کشور از تریبون رسانهها مردم را به آرامش و بردباری دعوت میکنند اطمینان میدهند گویا حادثهی رخ نداده است. این دروغ است.
جناب رئیس محترم! بهتر بود بجای اطمینان و دعوت به آرامش، بخاطر پیشگیری از خسارات، مثل قبل از وقوع حوادث طبیعی زلزله، سیلاب و حوادث دیگر، در غزنی نیز در زمان تهاجم دشمن حتی قبل از آن آگاهی دهی در مورد وحشیگریها، بیرحمیها و قصاوت دشمن بیشتر میشد تا اگر در غزنی توان تقابل در جبهه جنگ وجود نداشت حد اقل مردم خود از راههای که میدانند برای نجات جان و سرمایه شان اقدام میکردند و مردم از نظر ذهنی و روانی در خط مقابل دشمن قرار داده میشد. ما در غزنی با دروغ پراگنیها در صف جنگ و آتش و در خط ذهنی بنفع دشمن کار کردیم. حق دارد آن شهروند که از افزایش کرایه موتر کابل – غزنی، خواهان عدالت طالبانی شود. قصهی کندز، ننگرهار، سرپل و... پر غصهتر از غزنی بوده و هست. با اینحال آیا نیاز به بازگشایی پست مشاوریت راستی نیست؟
جناب رئیس جمهور! شکایت من از وضعیت نظامی، جبهه جنگ، و بیرحمی دشمن نیست زیرا هم دشمن را میشناسم و هم از فداکاریها و قربانیهای سربازان وفادار به این سرزمین خبر دارم، راستش احساس من از پدیدهی تاریخی بنام دروغ شکایت دارد که در سرزمین من به گره کور تاریخی تبدیل شده است و در هر جای سر راه راستکاران قد بلند میکند و جامعه را از پویایی باز میدارد. اگر شک نکنم که شما به عنوان راستکارترین شخص این جغرافیا برای بهبود زحمت میکشید پس دروغها و دروغ گویان است که موانع ایجاد میکنند تا شما موفق نشوید و مردم نسبت به راستی و صداقت شما شک کنند. قصه دراز میشود اگر یادآور شوم در تمام این فصل جدید و تاریخ طلایی افغانستان چه گذشت و دروغگویی تا چه میزان فرصتهارا سوختاند و سرمایهها را هدر داد؛ دروغگویان به کدام اندازه نفع بردند و سرمایههای ملی را تاراج کردند؟ و ما با تمام آن کمکهای سرسام آور جهانی در دو دهه گذشته حتی وارد فرایند توسعه نشدیم.
رئیس صاحب! اینک دروغ در این آب و خاک به ژن اجتماعی تبدیل شده است. ژن اجتماعی همان تاثیرگذاری را در جامعه دارد که ژن در وجود اشخاص اثرگذار است. مثلا اگر شخصی را در کودکی میبینید چشمانش سبز است، در نوجوانی سبز است، در جوانی و در پیری هم سبز است این همان تاثیر ژنتیکی است که نمیتوان معالجه کرد و چشمان آبی را به سیاه تبدیل کرد. ژن اجتماعی نیز همین گونه است ما در کودکی ناخودآگاه با دروغ عادت داده شدیم، بزرگ شدیم و در اجتماع تاثیر گذاشتیم. (فراموش نمیکنیم وقتی کودک بودیم گریه میکردیم برای ترساندن ما می گفتند آرام باش که اوغو میآید این دروغ بود، وقتی در زمان جنگ داخلی به کودکان هر قوم گفته میشد اسلحه بگیر هزاره و ازبک بکُش، تاجک و اوغو بکُش) این نیز دروغ بود. بزرگان، رهبران، سیاست مداران و مدیران امروز ما همان کودکان دیروز اند که شدیدا متاثر از این ژن اجتماعی میباشند.
جناب رئیس! میدانم که میدانید دروغ در اسلام مذمت شده است و حرام است. من اما نه از منظر دینی بلکه بعنوان شاگرد اقتصاد که کمترین مطالعه در مورد توسعه دارم احساسم را بیان میکنم. شما از همه بهتر میدانید توسعه یک بعدی نیست که تنها با سرازیر شدن پول و امکانات مالی یا کمک خارجی بمیان بیاید، توسعه فرایندی است که شکوفایی تمام سرمایهها ( اجتماعی، اقتصادی، انسانی، تاریخی و نمادین) داخلی را میطلبد. و در کوتاه مدت تحقق پذیر نیست. واضح است که با ایجاد بست مشاوریت راستی شاید هیچ تغییر آنی را شاهد نباشیم اما حداقل گامی که میتواند برداشته شود گشودن باب گفتگو برای باز کردن این گره کور تاریخی است و توسعه نیز نیازمند گفتگو و گفتگو کلید توسعه است. جان سخن من این است که بگویم این گره کور هیچ جای دیگر باز نخواهد شد مگر در کودکی و کودکی نسل حاضر سپری شده و تغیری را در این نسل شاهد نخواهید بود. کمتر کاری که شما بعنوان نخبه و نماینده این نسل میتوانید انجام دهید گشودن باب گفتگو از طریق مشاوریت راستی نمادین در این خصوص است. تا نخبگان جامعه دست بکار شوند، گفتگو کنند، راهکارها را شناسایی کنند و برای آینده کودکان ما برنامه ریزی کنند. البته نخبگان فراموش نکنند که قبل از کودکان باید روی مادران، معلمین، مکاتب و نهادهای آموزشی سرمایهگذاری شود که تا مادران و معلمان راست و صادق نباشند کودکان راستکار تربیه نمی شوند. لذا ما از توسعه دوریم و نیازمند زمان، پلانگزاری درازمدت، و باز بودن دریچه گفتگو در این خصوص هستیم تا نسلهای بعد ازما به راستی برسند و از صداقت لذت ببرند.
اقبال: لابه و مکاری و کین و دروغ این همه از خوف میگیرد فروغ
در پایان عذر خواهی میکنم اگر ضیاع وقت کرده باشم. والسلام
محمد اسحاق مطهری
۲۳/۵/۱۳۹۷
بندر چابهار مصئونترین و با اهمیتترین مسیر مبادلات کالای افغانستان و هند...
ما را در سایت بندر چابهار مصئونترین و با اهمیتترین مسیر مبادلات کالای افغانستان و هند دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mothahary بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 6 اسفند 1397 ساعت: 9:36