جهاد مردم افعانستان به هدف نپذیرفتن مظالم استعمارگران و ایستادگی در برابر قوای متجاوز شوروی، دفاع از حقوق شهروندان و تسلیم ناپذیری ملت در برابر زورگویی و تهدید، حرکت هوشمندانه بود که با پیروزی مجاهدین در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ با خروج آخرین سرباز قوای متجاوز از کشور به نتیجهی مطلوب رسید.
میزان (IQ) یا هوشمندی بالای مردم مجاهد افغانستان نشاندادن که در دوران چهارده سال جهاد در تعامل با ماحول، قدرت سازمانیافته و مقتدر را به زانو درآورد. با تاسف اما این حرکت مثبت در پسا پیروزی در فقدان عقلانیت جمعی و روحیه گفتگوی ملی، در همان هوش فردی و گروهی متوقف شد و به عقلانیت جمعی عبور نکرد.
مجاهدین در پسا پیروزی دچار خودبرتربینی کاذب به فخرفروشی پرداخته غرق در زراندوزی و مادیات شدند. کشورهای سودجو و سازمانهای فرصتطلب و استفادهجو خریداران این افتخارات کم نبود با پرداخت پول و امکانات مادی رهبران را مصروف، کشور را بسوی ناثباتی کشاندند و شد آنچه که مردم افغانستان انتظارش را نداشت.
هوش و عقلانیت جمعی چیست؟
هوش یک «استعداد» طبیعی یا موهبت است که ظرفیت پایه آن ژنتیک است و بخشی از ظرفیت آن هم در دوران جنینی و نوزادی بر اساس نوع تغذیه و محیط زیست جنین و کودک تکامل مییابد.
اما عقلانیت، یک «مهارت» است که باید کسب شود. بستر کسب عقلانیت برای فرد نیز جامعه و ارتباطات اجتماعی است. در واقع عقلانیت محصول کاربرد هوش در بستر زندگی اجتماعی است. در واقع هوش، ظرفیت پایه برای عقلانیت را می سازد اما شکلگیری عقلانیت نیاز به تجربه، آموزش، تمرین و کسب مهارت دارد.
افغانستان از نظر بهرهی هوشی با کسب ۸۴ امتیاز در رتبه ۲۳ همتراز کشورهای ایران، پاکستان، عربستان، امارات، یمن، کلمبیا و... قرار دارد.
در بیست سال گذشته با سرازیر شدن کمکهای جهانی فرصتی خوبی بود تا در جهت شکلگیری عقلانیت جمعی بعنوان زیرساخت توسعه در کشور کار شود اما با تاسف زعما و رهبران در حالیکه هوشمندانه امکانات و سرمایهها را تصاحب میکردند، قدمی در راستای عبور به عقلانیت جمعی برنداشتند. آنچه اگر در بخش معارف و تحصیلات هزینه شد تنها برای بالابردن سطح سواد و افزایش هوش فردی بود. در خانواده، در نهادهای آموزشی و در جامعه روی یادگیری روش زندگی مسالمتآمیز سرمایهگذاری نه شد. البته سطح سواد عالی و هوشمندی فردی پیشزمینهی عقلانیت جمعی است اما به معنی عبور به عقلانیت جمعی نیست.
در نظر بگیرید که در یک خانواده، همه افراد دارای هوش و تحصیلات بالا باشند، اما دائما با هم درگیر و از یکدیگر متنفر و روابطشان مخدوش و گفتوگو بین آنها متوقف باشد. طبیعی است که آن هوش و دانش منجر به شکلگیری یک زندگی عقلانی و رضایتمندانه در آن خانواده نمیشود. آنچه میتواند هوش آن خانواده را به عقلانیت و بنابراین سعادت خانوادگی تبدیل کند، سه چیز است: نخست منافع مشترک خانوادگی، دوم اعتماد و سوم وجود روابط اخلاقی و عاطفی مناسب.
در سطح اجتماعی نیز، هوشجمعی بالا یعنی وجود افراد باهوش، دانش فراوان، اطلاعات گسترده، نظام آموزش عالی، نهادهای پژوهشی و نظایر آنها تنها در یک بستر اجتماعی سازمند با سه ویژگی منجر به عقلانیت جمعی میشوند. یعنی عقلانیت جمعی وقتی شکل می گیرد که منافع ملی (منافع مشترک)، سرمایه اجتماعی (اعتماد) و قانون (به عنوان بستر اخلاق و عاطفه ملی) در سطح بالایی وجود داشته یا مورد توافق باشد.
حاکمان جدید که با تحمیل سرمایههای انسانی، اجتماعی و اقتصادی بر کشور به اینجا رسیدهاند باید با کسب تجربه از گذشته تاریک، عقلانیت جمعی را با فخرفروشی و غرور و وخودبرتربینی جایگزین کرده، تعریفی از منافع مشترک ارائه و با حفظ اخلاق و عاطفه ملی فضای اعتمادآمیز را خلق کنند تا در سایه آن در جامعهی که سالها گفتگو در آن متوقف و بیاعتمادی در آن حاکم بوده و اخلاق و عاطفه در آن رنگ نداشته این مواهب را بمیان بیاورند تا دریچهی امید بسوی زندگی مسالمتآمیز در اینده باز شود.
محمد اسحاق مطهری
۸ثور ۱۴۰۱
بندر چابهار مصئونترین و با اهمیتترین مسیر مبادلات کالای افغانستان و هند...
ما را در سایت بندر چابهار مصئونترین و با اهمیتترین مسیر مبادلات کالای افغانستان و هند دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mothahary بازدید : 192 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 13:41